بالاخره راه رفتی
امروز 12 مرداد بالاخره خودت راه رفتی .قدمهات همیشه استوار و محکم باشه مامان جون.امروز وقت واکسن یک سالگی بود من فرم بهداشت رو پر میکردم که شما و بابا اومدید و من با عجله گفتم چیزی نمونده تموم میشه بریم واسه زدن واکسن که بابا با لبخند گفت ما واکسن زدیم و من با تعجب این شکلی بودم .آخه اصلا گریه نکردی حتی یه کوچولو .جالبش اینجاست که لبخند میزدی .آفرین به پسر شجاع خودم امیدوارم تو همه لحظه های زندگیت مثل امروز محکم باشی.یه اتفاق جالب دیگه این که خودت راه رفتی و من خیلی ذوق زده بودم .البته روز تولدتم 3 قدم برداشته بودی ولی این بار دیگه تقریبا کامل راه افتادی .محکمترین و استوارترین قدمها تو مسیر زندگیت آرزوی قلبی منه عشقم .از خدا به خاطر داشتن ای...
نویسنده :
مامان کیان
0:56