بالاخره ما دفاع کردیم
بعد از یه وقفه طولانی ما اومدیم .سلام و صد سلام به همه دوستای خوبم به عزیزانی که در نبود ما کلی پیام واسمون گذاشته بودن که از همگی تشکر میکنم به خاطر این همه لطف و توجهی که داشتن .امیدوارم از این روزهای زیبای پاییزی نهایت لذت رو ببرید.راستش تو این مدت که نبودیم دلمون واسه وبلاگ و دوستان و نوشتن روزمرگی ها و سر زدن به کوچولو های خوشگلم تنگ شده بود ولی چه کنم که خیلی درگیر بودم و بالاخره تموم شدم و من و کیان دفاع کردیم.درسته من و کیان دوتایی از پایان نامه ارشد مامانی دفاع کردیم .امروز دقیقا 12 ساعت پیش یعنی ساعت 11 صبح 16 مهر ماه از پایان نامه ای که با آقا کیان و البته با کمک کیان نوشته بودم به خوبی و با نمره کامل دفاع کردم و قشنگترین خبر اینکه قراره تو یه ژورنال خارجی خیلی معتبر چاپ بشه و خیلی خوشحالم از اینکه این کار رو با کیانم انجام دادم و این مقاله رو با همه وجودم به پدر و مادر و همسر مهربان و پسر گلم تقدیم میکنم مخصوصا به کیان که در دقیقه دقیقه این کار همراهم بود.و از اینکه کیان تو جلسه دفاع پیشم بود خیلی خیلی خوشحال بودم و احساس خوبی داشتم .ما کارشناسی ارشد رو با هم خوندیم یعنی درست از وقتی که من وارد دانشگاه شدم متوجه شدم که یه فرشته تو راه دارم اولش فکر کردم نمیتونم از پسش بر بیام ولی یه چیزی ته ته دلم میگفت میتونم تا اینکه نهایتا تصمیم گرفتم با همه سختیهای دوران بارداری ادامه تحصیل بدم و اینطور شد که کیان از وقتی که خیلی خیلی کوچولو بود دانشجو شد.امتحانات ترم اول و ترم دوم رو با هم دادیم و با هم پای کتابها و تحقیقات نشستیم .با هم سر کلاسها رفتیم به حرفای استادها گوش کردیم و با هم کنفراس دادیم .و یه خاطره خوب اینکه تو درس کوانتوم بالاترین نمره رو منو کیان گرفتیم که چیزی هم به دنیا اومدنش نمونده بود .یه سر به دانشگاه زدم که استادم خانوم کنگرلو منو تو سالن دانشگاه دید و گفت آفرین به شما مامان زرنگ .آخرین امتحان ترم دومم با هم دادیم و چند روز بعد کیان من به دنیا اومد .کارای پایان نامه رو هم با هم انجام دادیم مثل پسرای خوب همیشه و همیشه پیشم بود با وجود همه شیطنت ها و سختی ها ش بهترین خاطره دوران کارشناسی ارشد رو برام رقم زد .پسر عزیزم وجود تو بزرکترین پشتوانه و زیباترین امید در همه مراحل زندگیم بوده و هست .با وجود تو همه دنیا مال منه .....خدایا شکرت به خاطر فرشته ای که بهم دادی.
تقدیم به پسر عزیزتر از جانم
کیان و مامان سر جلسه دفاع
فدات بشم که انقدر آقا بودی .با ادب بودی و قشنگ به حرفای مامان گوش میکردی .
راستی موهای کیان رو چند وقتیه کوتاه کردم اینم چند تا عکس از جناب مهندس
با همه دنیا عوض نمیکنم اون چشمان سیاهت رو.....دوستت دارم پسرم.