ما دو نفر
کیان:مامانی
من:بله مامان
کیان:مامانیییییییی..
من:بله مامانم
کیان:جان
وبعد صورتتو میچسبونی به صورتم و یک دلبری میکنی که نگوووو
من:و یک عدد مامان که میخواد درسته قورتت بده.این حرفای دلبرانه رو از کجا میاری شیطون
من:من بزی دارم خیلی قشنگه این بز شیطون زبر و زرنگه میره صحرا چی میگه؟؟؟/
کیان:بع بع
من:تو ی جنگل داد میزنه؟؟؟
کیان :بع بع بع
این شعر و به همراه چند تا صدای حیوون دیگه روزی هزار بارم واست بخونم بازم دوست داری...
وقتی شعر میخوندیم از ته دل میخندی و سرتو تکون میدی و دست میزنی و هی میگی مامان بخون..
من:کیان بابایی کووووو
کیان:کاعع(سر کاره)
من:دارم با تلفن حرف میزنم گوشیم زنگ میخوره
کیان:مامان گوشیییییی(یعنی گوشیت زنگ میخوره)
ومن این شکلیم:
و اما ماجرای مسواک زدن ما که فیلمی واسه خودش
من:کیان بیا دندونامونو مسواک بزنیم باشه
کیان:..چشم(چنان ذوقی میکنی که نگو حالا بگو چرا ؟ادامشو بخون)
من:مسواک به دست آماده مسواک کردن دندون
کیان:در حال گرفتن مسواک من
من:
بلههههههههه قضیه از این قراره که کیان به شرظی حاضره دندوناشو مسواک بزنم که کیانم دندونای منو مسواک بزنه حالا قیافه ما دیدنیه
من مسواک به دست دندونای آقا رو مسواک میزنم و آقای محترم با شوق فراوان دنونای مامانو
و در پایان کیان بسیار خرسند