عکس
سلام به پسر ماهم که این روزا خیلی بلا شده.....این روزا گرفتن عکس کلا غیر ممکنه مگر شکار لحظه ها و یا مشغول کاری باشی ..لغت نامت دیگه 1000 صفحه رو هم گذشته .تمام وقت و بدون وقفه با هم حرف میزنیم و بازی میکنیم .
دست همو میگیریم و دور اتاق میچرخیم و میخونیم
حمومک مورچه داره
بشین و پاشو خنده داره
حالا با هم چیکار کنیم
بشینیم
این یکی از بازیهامونه که دوست داری.
بازی دوم بازی با کتاب حیوانات که من میشینم و شما ورق میزنی و تک تک حیوانات رو با اسمشون میگی و بعد دوتایی واسه شما دست میزنیم...
بازی سوم که وقتی تو اشپزخونه هستیم و من کلی واست حیوانات گرفتم که میچسبونی به یخچال و بلند میگی مانی(مامانی)ببر ...منم میگم آفرین همشو بچسبون و مرتب با صدا زدن اسمشون میچسبونی به یخچال
بازی بعدی جمع کنه ....که خونه رو با هم جمع میکنیم و من اسم اسباب بازی ها رو میگم و شما میاری و میندازی تو سبد اسباب بازیها
انگلیسی رو خوب یاد گرفتی تقریبا همه اعضا صورت و چند تا حرف دیگه ..هر
فعلا همینا یادمه راستی باید اسممو عوض کنم چون بهم میگی مانی .
وقتی در حین خوندن کتاب همه حواست به تلویزیونه
کیان با حدیث جون شب یلدا
کیان من با کتی که پارسال وقتی گوچولو بودی مامان بزرگم برات بافته بود روحش شاد.
انقدر قشنگ خوابیده بودی که از نگا کردنت سیر نمیشدم
وقتی با ژست نشستی
اربعین حسینی بود حلوای نذری آورده بودن تا اومدم دیدم ...............شکمو
عینک بازی با عینک مامان
انقدر سایتو دوست داشتی که همش بوسش میکردی...من چطوری تو رو نخورم آخه خودت بگو
عکسایی که با هزار مکافات گرفتم و کیفیتشون پایین شد ولی با این حال گذاشتمشون