پارک
سلام به همه دوستای خوبم و سلام به امیر کیانم به پسر شیطونم دیروز با هم رفته بودیم پارک مامان.چرا پارک مامان؟؟؟؟؟........
چون مامانی تو این پارک و تو همین زمین بازی وقتی همسن و سال کیان کوچولو بود بازی کرده .همین درختها همین زمین بازی همین کوچه .این پارک نزدیک خونمون بود و من وقتی کوچولو بودم با مامانم بیشتر از هر پارکی به اینجا میومدیم یادش بخیر .....از همین سرسره ها بالا رفتم و تو همین تابها تاب بازی کردم .حالا نوبت آقا کوچولو شده.
دیروز احساس کردم کیان خیلی بزرگتر از چیزی شده که فکرشو میکردم .واکنشش به اطراف کاملا متفاوت شده حالا دیگه به بچه ها زل میزنه و لبخند میرنه .با صدای بلند بچه ها رو صدا میزد .یعنی دلش میخواست باهاشون بازی کنه .یکی از بچه ها رو انقدر صدا زد و با حرکاتش به سمتش اشاره میکرد که آخر سر دختر کوچولو اومدبه سمتش به نظرتون کیان چی کار کرد؟؟؟؟
دستش رو رو صورتش کشید و نازش کرد ..چه روابط اجتماعی داره این بچه ....
تو این عکس همه حواسش به پسر کوچولویی بود که تاب سواری میکرد.
همش از رو تاب لیز میخورد ولی محکم گرفته بود .خیلی خوشش اومده بود.
من عاشق خندهاتم عزیزم.
اینم چند تا عکس از حیاط خونه مادرجون کنار درخت گیلاس .