من بزرگتر شدم :)
این روزها انقدر شیطونی میکنم که مامان حسابی کلافه میشه....
از کنار پله ها میرم و میشینم رو میز غذا خوری .از ارتفاع خوشم میاد.
چند تا کلمه یاد گرفتم .....میگم ببیییییییییییین ...وقتی مامانم نگام میکنه میگم دیدی.....
وقتی مامان گوشیشو میخواد واسش میارم و میگم ما یعنی بفرما
وقتی از کسی میخوام تشکر کنم میگم میسییییییی
دستم رو تکون میدم و میگم ددن د یعنی دهن نه.......
پشت مبل قایم میشم و به مامان دایییییییییی میکنم .یعنی دالی میکنم.
از روی تخت مامان و بابا خودم بالا میرم و خودم به تنهایی پایین میام و مامان خیلی ذوق میکنه
اهرم رنگ رو میچینم ولی ترتیب حلقه ها رو رعایت نمیکنم اما با کنجکاوی فراوان حلقه ها رو پس و پیش میکنم آخر سرم واسه خودم یه دست مرتب میزنم .
تلفنو میچسبونم به گوشم و سر پا با گوشی حرف میزنم اتفاقا الانم گوشی دستمه و دارم حرف میزنم
عاشق بازی روی مبل هستم ازش بالا میرم بعضی موقع ها هم میخورم زمین ولی هیچوقت گریه نمیکنم .
وقتی خرابکاری میکنم کمال آرامش رو دارم و و قتی ماما سر میرسه با یه خنده دلبرانه سر وته خرابکاری رو هم میارم.مامانمو بغل میکنم و بوسش میکنم.
خلاصه شیطنتهام تمومی نداره