ماجراهای تماشای TV
سلام سلام من اومدم ...با ماجراهای تماشای کارتون ...همه عکسای بالا مربوط به زمانیه که من در طی روز کارتون تماشا میکردم و مامانم عکس میگرفت...حتی بغل بابا هم که بودم و به خیال خودم در امنیت کامل تلویزیون تماشا میکردم از دست هنر عکاسی مامان در امان نبودم ...در ضمن همه کانالا رو هم خودم عوض میکنم ... به کنترل میگم کنکولول و به تلویزیون میگم کارتون .در ضمن باتری کنکولول دوس ندارم و معمولا بعد از اینکه کنکولولو گیر انداختم اولین کار ضربه حسابی تو سر کنترل بیچاره و خارج کردن دل و رودش که همون باترییهاست و بعد هم پنهان کردن آن تو یه مخفیگاه درست و حسابی که دست مامانم بهشون نرسه و اونم جایی نیست به جز پشت تلویزیون و ی...
نویسنده :
مامان کیان
0:40